۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

هومبره



هومبره ساخته مارتین ریت یکی از فیلمهای جالب ژانر وسترن است داستان عده ای مسافر دلیجان است که در راه مورد یورش راهزنان قرار میگیرند و با کمک جان راسل (پل نیومن) سفید پوستی که از بچگی در میان سرخپوستان آپاچی بزرگ شده نجات میابند ولی راسل در راه نجات یکی از مسافران جان خود را از دست میدهد .
ترکیب مسافران این دلیجان بسیار جالب است دکتری فاسد که مسوول قرارگاه سرخپوستان بوده و همسرش که اختلاف سنی فراوانی با هم دارند٬ زنی که سرپرست مسافرخانه بوده و از قضا جان راسل با فروش همان مسافرخانه که بوی ارث رسیده او را بیکار کرده٬زوجی جوان که همواره با هم اختلاف دارند ٬ گریمز یاغی که در کالسکه است فردی بی ادب و گردن کلفت که سردسته راهزنان نیز میباشد و در نهایت جان راسل .
راسل شخصیتی کم حرف دارد او مردی سردو گرم چشیده است و چون از کودکی در میان سرخپوستان بزرگ شده بیابان و راه مبارزه و زنده ماندن را میداند مانند سرخپوستان تنها برای زنده ماندن تلاش میکند و مانند آنها کم حرف است در طول راه در جواب همسر دکتر که از اینکه سرخپوستان گوشت سگ را میخورند میگوید:
راسل:خانم شما تا بحال گرسنه بودین؟
زن: اگه حتی خیلی گرسنه هم باشم حاضر نیستم سگ بخورم
راسل: معلومه تا بحال گرسنه نبودین
در ادامه مسیر با حمله دزدان آشکار میشود که دکتر و همسرش هزاران دلار از سهم سرخپوستان را دزدیده ودر حال فرارند و در واقع راهزنان بدنبال این پول هستند
راسل در فیلم سفید پوستی است که به سفید پوستان تعلق ندارد در میانشان احساس غریبی میکند در اکثر صحنه های فیلم دستانش را بهم گره زده و بهم میفشارد ٬ مارتین ریت در فیلم اشاره ای به مشکلات سرخپوستان دارد در ابتدای فیلم پسرکی که برای راسل پیغام آورده از او میخواهد تا به سرخپوستان بگوید اسبش را به او بدهند تا هر چه زودتر قبل از تاریکی هوا از آنجا برود و وقتی راسل از او میپرسد مگه شب اینجا ترس داره ؟ در جواب میگوید حتی حاضر نیست روز روشن هم آنجا بماند. ویا در کافه هنگامی که راسل با دو سرخپوست وارد میشود دو کابوی برای سرخپوستان مزاحمت درست میکنند که سرخپوستان نباید جایی بیایند که سفید پوستان هستند . در ادامه مسیر فرار مسافران از دست راهزنان راسل در پی اثبات این موضوع است که سفید پوستان هم انطوری که وانمود میکنند نیستند .در جایی که همسر دکتر نیاز بکمک دارد تک تک مسافران را خطاب قرار میدهد و از آنان میخواهد تا همسر دکتر را نجات دهند حتی از خود دکتر  و سپس رو به زن میگوید تو حاضری بری کمکش کنی دکتر که حاضر نیست زنشو کمک کنه؟
در نهایت این راسل است که بکمک زن میرود و کشته میشود 

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

ژنرال کاستر




جورج ارمسترانگ کاستر ٬ ژنرال کاستر یکی از مشهورترین ژنرالهای آمریکا است. بعنوان دانشجوی دانشکده افسری وست پوینت از آن دانشگاه زود تر از موعد فارغ التحصیل شد٬دلیل آن آغاز جنگهای داخلی بود در چند نبرد شرکت کرد و پس از نبرد های داخلی با درجه ژنرالی به فرماندهی هنگ هفتم سواره نظام آمریکا در داکوتا منصوب گردید کاستر بسیار بی رحم و قصی القلب بود و با قتل عام سرخپوستان در پی رسیدن به موفقیت و احتمالا ریاست جمهوری آمریکا بود بسیار تمایل داشت تا وی را بعنوان سرکوبگر سرخپوستان بشتاسند قتل عام سرخپوستان قبیله واشیتا از طایفه سرخپوستان سیوکس از جنایات اوست که شبانه تمامی سرخپوستان را از بزرگ و کوچک کشتار کردند آنهم قبیله ای که با ارتش در صلح بود .
کاستر برای کسب شهرت به تعقیب سیتینگ بول رییس بزرگ سرخپوستان پرداخت جاه طلبی و غرور او بحدی بود که از قبول تفنگهای جدید و مسلسلهای چرخدار برای سرکوبی سرخپوستان امتناع کرد چون سرخپوستان را در حدی نمیدانست که از سلاح مدرن بر ضد آنها استفاده کند سر انجام در بیست و پنجم ماه ژوءن سال ۱۸۷۶ او و پنج گروهان از افرادش متشکل از ۲۶۵ نفر سرباز و افسر در منطقه لیتل بیگ هورن توسط جنگجویان سیوکس قتل عام شدند و کاستر بهای جاه طلبی اش را با خون خود پرداخت.تنها بازمانده آن کشتار اسبی بنام کومانچی بود.
کاستر مرد عجیبی بود از کشتار بیگناهان لذت میبرد.
در برخی از فیلمها چون مرگ در راه وظیفه ساخته رایول والش از کاستر تمجید شده بود ولی بعدها با روشن شدن حقایق٬ پایان دوران مک کارتیسم وبحران ناشی از جنگ ویتنام کارگردانان چهره واقعی تری از او را نمایش دادند از جمله میتوان فیلم بزرگمرد کوچک ساخته آرتور پن را نام برد.

۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

بیلی کید




ویلیام بانی که بعلت قیافه بچگانه اش به بیلی کید مشهور شده بود فرزند زمینداری بود که از زمینش نقره استخراج میکرد با کشته شدن پدرش مادربرای تامین مخارجشان به ظرفشویی یک بار در سیلور سیتی مشغول شد بیلی در ۱۲ سالگی اولین قتل خود را انجام داد و کسی را کشت که بمادرش توهین کرده بود .سپس از شهر گریخت ودر حوالی لینکلن کانتی باستخدام تیم استال گله دار اینگلیسی در آمد محبت تیم و دخترش به بیلی باعث وابستگی شدید وی به این خانواده شد و بیلی که در طول زندگیش محبتی از کسی ندیده بود آنان را میپرستید .
روزی دزدان احشام در نبود بیلی و دوستش که برای کاری به شهررفته بودند به مزرعه حمله کرده تیم استال و دخترش را بقتل رساندند ٬این حادثه جوان عاصی را به سرحد جنون رساند با دوستانش به تعقیب دزدان پرداخت و آنان را در لینکلن کانتی یافت در یکی از خونین ترین درگیریهای تاریخ آمریکا که به جدال لینکلن کانتی مشهور است بیلی و دوستانش تمام دزدان احشام را کشتند و متواری شدند از آن پس بیلی بطرز جدی تحت پیگرد قرار گرفت .
دوست نزدیکش پت گارت که از او جدا شده بود کلانتر شده و بتعقیب او پرداخت و توتنست او را دستگیر کند اما بیلی با کمک یک زن بدکاره با کشتن نگهبانان از زندان گریخت در راه فرار یک زمیندار را که کودکی سیاه پوست را شلاق میزد بقتل رساند و به مکزیک گریخت ٬پت گارت با گروه تعقیب بسوی مکزیک رفتند و سر انجام وی را در آنجا بقتل رساندند .
بیلی کید هنگام مرگ ۲۱ سال داشت و درست ۲۱ تن را بقتل رسانده بود ٬اخلاق خوب و مهربانی اش او را بیکی از محبوب ترین جنایتکاران غرب تبدیل کرده بود و تا سالها قوانین حاکم بر سینمای امریکا اجازه ساختن فیلمی واقعی در باره او را نمیداد .زندگی او آنچنان در هاله ای از افسانه پیچیده شده که به ادبیات فلکولور غرب نیز راه یافته ٬برنارد شاو برای او یک نمایشنامه ٬پوچینی یک اپرا و آرون کوپلاند یک باله در باره او نوشته اند شاید اگر جامعه اندکی با او مهربان بود او هرگز یاغی نمیشد ازبازیگرانی که نقش او را در سینما ایفا کرده اند میتوان جانی مک براون٬روی راجرز٬رابرت تیلور٬جک بوتل٬پل نیومن٬کریس کریستوفرسن و امیلیو استه وز را نام برد

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

جدال در آفتاب



کینگ ویدور جدال در آفتاب را یک سوپر وسترن میدانست.فیلم تمام خمیر مایه های یک وسترن را دارد در حقیقت کلکسیونی از رویدادهای وسترن است .فیلم داستان دختر دورگه ای (جنیفر جونز) است که پدرش مادر بدکاره و سرخپوستش را میکشد و به اعدام محکوم میشود. پدر از دخترش میخواهد که نزد دختر عموی محبوب دوران جوانی اش (لیلین گیش) برود ٬سناتور ثروتمند (بایمور) از دختر دورگه متنفر است و پسر شرورش (گریگوری پک) را بیش از پسر وکیل و جنتلمنش (جوزف کاتن) دوست دارد ٬با ورود دختر هر دو برادر به نوعی بوی علاقمند میشوند .ولی این پسر شرور است که دختر را بدست می آورد.با دخالت پسر بزرگ در حریان کشیدن راه آهن از زمینهای پدرش ٬پدر او را ترد میکند پسر شرور مزرعه دار شریفی را که میخواهد با دختر ازدواج کند را میکشد و فراری میشود .پس از مرگ مادر خانواده پسر بزرگتر که با دختر مدیر راه آهن ازدواج کرده دختر را بنزد خود در شهر میبرد برادر شرور بشهر میرود و برادرش را در یک دویل زخمی میکند ٬دختر عصبانی بتعقیب وی میپردازد ودر صخره ای او را مییابد آنها بسوی یکدیگر تیر اندازی میکنند و سرانجام در آغوش یکدیگر جان میسپارند .
فیلمبردتری فیلم بسیار عالی است برای نمونه در صحنه ای که سناتور ناتوان در بالای تپه غروب خورشید را مینگرد و افسوس همسر از دست رفته و پسر متوار ی شده و پسر ارشدش را که زخمی است میخورد آشکارا اضمحلال قدرتش در پس زمینه ای از غروب بتصور می آید .
در صحنه ای که سناتور خشمگین و افرادش رو در روی راه آهن و سواره نظام آمریکا ایستاده اند آشکارا قدرت سناتور زمیندار برابر با ارتش آمریکا میشود و سناتور با دیدن پرچم آمریکا می گوید : من زیر این پرچم جنگیدم حالا بروش اسلحه نمی کشم .
در جایی که پسر بزرگتر دختر تازه از راه رسیده را به خانه میبرد در ابتدای ورود به زمینهای پدرش میگوید: (( از اینجا ببعد همه چی مال سناتوره اون حتی علامتش رو روی پسراش خم زده)) وبه علامت روی چکمه اش اشاره میکند.
فیلمبرداری زیبای فیلم٬ موسیقی موثر دیمیتری تیومکین ٬کارگردانی عالی کینگ ویدور و بازی درخشان بازیگران همه و همه با هم یکی از زیباترین و ماندگارترین فیلم وسترن سینمارا رقم زده است.

۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

راه آهن



سرزمین پهناور آمریکا همواره نیاز به راه آهن سراسری را احساس میکرد در ابتدا این کار توسط گاریهای گاوی انجام میشد که آن را شرکت راسل ٬میجر تاسیس کرد که این شرکت کالاها را بین سان جو در میسوری و سانفرانسیسکو حمل میکرد٬ این مسیر را ۲ ماهه طی میکردند .در همان دوران شرکت جان باترفیلد اولین خط کالسکه رانی را تاسیس کرد که ۶ اسب انرا میکشیدند و مرسولات را طی چند هفته بمقصد میرساندند همین شرکت بعدها پست اکسپرس را تاسیس کرد و آنرا پونی اکسپرس نامید که بسته های پست را سوارکاران میبردند آنها مردانی شجاع و بی باک بودند که تمامی خطرات را بجان میخریدند و مرسولات را ۹ روزه واز فاصله ۳۰۰۰ کیلومتری بمقصد میرساندند.
در خلال جنگهای انفصا ل ابراهام لینکلن ریس جمهور قانون راه آهن را امضا کرد و کنترات احداث راه آهن بدو شرکت بزرگ تفویض شد شرکت یونیون پاسیفیک از شرق بسمت غرب و شرکت سانترال پاسیفیک از غرب بسوی شرق کار احداث راه آهن سراسری را در پیش گرفتند در خلال احداث راه آهن این دو شرکت با موانع بسیاری روبرو بودند خطرناک ترین قسمت انجایی بود که میبایست از زمینهای سرخپوستان بگذرند اینان مجبور بودند با سرخپوستان بجنگند این دو شرکت برای کار از کارگران ارزان قیمت چینی استفاده میکردند و بسیاری از این کارگران در جریان احداث راه آهن کشته شدند ولی برای مالکان دو شرکت جان چند کارگرچینی ارزشی نداشت سرانجام دو شرکت در تاریخ ۱۰ مه ۱۸۶۹ در پرومونتوری ایالت یوتا بهم رسیدند و خط آهن سراسری امریکا را تکمیل کردند للاند استانفورد رییس شرکت سانترال پاسیفیک در محل تلاقی یک میخ طلایی بزمین کوبید .سرخپوستان کناره گیری حیرت آوری از راه آهن داشتند و آنرا اسب آهنی مینامیدند .
کشیدن راه آهن زمینه ساز اصلی تسخیر غرب بود ودر اکثر فیلمها به این موضوع پرداخته شده است در فیلم روزی روزگاری در غرب ساخته لیونه آمدن راه آهن توام با رفتن هفت تیر کش داستان است ویا در فیلم این گروه خشن مردان ماجراجو و نا آرام تحت تعقیب راه آهن قرار دارند از دیگر فیلمهای وسترنی که راه اهن در ان نقشی کلیدی دارد میتوان به: آخرین قطار گانهیل٬قطار ۳:۱۰ به یوما٬یونیون پاسیفیک و شاهکار بی نظیر فورد اسب آهنی را نام برد.

۱۳۸۷ آبان ۲۷, دوشنبه

هفت دلاور



هفت دلاور ساخته جان استرجس یکی از وسترنهای کلاسیک سینما ست ٬فیلم برداشتی از ۷ سامورایی استاد است با اندکی تغییر خط اصلی داستان هفت سامورایی حفظ شده است ترکیب این ۷ نفر و کاراکترشان بسیار جا لب است
۱.کریس(یول براینر )هفت تیرکش با تجربه و خونسرد گروه و رهبر گروه است با آن سر تراشیده و لباس یکدست مشکی بیشتر به اسطوره ها شباهت دارد .
۲.وین (استیو مک کویین )او نیز مانند کریس هفت تیرکش ماهری است و مانند او سرد و گرم چشیده است که این تجربه را بر خلاف کریس با شوخ طبعی توام کرده است جمله اش در جواب کالورا رییس راهزنان شنیدنی است که دلیل آمدنشان را می گوید: تو شهرمون یه روز یه مردی با لباس پرید رو کاکتوس وقتی دلیل رو پرسیدن گفت: تو اون لحظه بهترین کاری بود که به فکرم رسید .
۳.بریت (جیمز کابرن) هفت تیرکش کم حرف و بسیار خونسرد که مهارتش در استفاده از کارد است صحنه مرگش در حالی که کاردش را پرتاب میکند بسیار تلخ است.
۴.اریلی/برناردو(چارلز برانسون) او را در ابتدای فیلم بنام اریلی میشناسیم ولی در لحظه ای که بچه ها صدایش میکنند روشن میشود که نام واقعی اش برناردو است و دو رگه مکزیکی است  بظاهر انسانی خشن است ولی معلوم میشود که این خشونت نقابی بر ظاهر مهربانش است.
۵.چیکو (هورست بوخهولتس) جوان روستایی و پر شر و شور که ماجراجوست در ابتدا وانمود میکند که بسیار زبر دست است ولی معلوم میشود اینطور نیست او آمیزه ای است از دو شخصیت ۷ سامورایی کیکوچیو و کاتسو شیرو
۶.رابرت وان (لی) شخصیت الکلی تنها و درگیر فیلم است در ابتدای فیلم فقرش آشکار میشود که در انبار اطاق گرفته است در صحنه ای در مورد دشمن میگوید که هفت تیر کش دشمنی ندارد چون دشمنش زنده نمیماند همان شب از کابوس از خواب میپرد و اعتراف میکند که همواره از دست دشمنانش گریخته است لحظه مرگش نوعی خودکشی و خود ویرانگری است.
۷.هری لاک (براد دکستر)از ابتدا نسبت به نیت کریس شک داشت و تلاش کریس برای اغنایش در جهت اینکه در اینکار سودی نهفته نیست بیفایده است او حتی از روستاییان نیز در مورد طلا و معدن نقرع سوال میکند در انتهای فیلم سوار بر اسب بدل دشمن می تازد لحظه مرگش شاهکار فیلم است کریس برای اینکه او در آرامش بمیرد بدروغ از نیم میلیون دلار سهم او میگوید و پس از مرگش از جسد او عذر میخواهد.
۸.کالورا (ایلای والاک) کالورا رییس راهزنان مکزیکی است و جزو ۷ دلاور نیست رییس راهزنان است شخصیتی است شکاک بد بین و بی رحم که طنز خاصی در رفتارش دارد لحظه مرگش که با حیرت به کریس میگوید: (( برگشتی ؟ ِآدمی مثل تو؟ ...چرا؟))  و میمیرد  بسیار دیدنی است.
هفت دلاور با این ترکیب جاودان شد موسیقی المر برنستاین نامزد اسکار شد .نکته جالب این بود که کوروساوا پس از دیدن فیلم یک شمشیر سامورایی به استرجس هدیه کرد.
بیاد هفت سامورایی و همه آن مردان بزرگ و دلاور...

۱۳۸۷ آبان ۱۷, جمعه

جویندگان



جویندگان شاه بیت آثار جان فورد است یک وسترن بی نظیر با فیلم برداری شگفت انگیز وینتون سی هاچ و موسیقی مکس استا ینر ٬فیلم درباره یک افسر کنفدراسیون (جنوب) است که پس از جنگ نزد خانواده اش باز میگردد ٬خانواده اش توسط سرخپوستان قتل عام شده و دختر کوچکشان را سرخپوستان دزدیده اند افسر جنوبی و فرزند خوانده برادرش راهی جستجویی طولانی و خطرناک برای یافتن دختر میشوند ودر نهایت با یافتن سرخپوستان و کشتن رباینده دختر ٬ دختر را که بزرگ شده نجات میدهند و بنزد دوستانشان باز میگردند ولی جایی برای افسر جنوبی نیست و او میرود تا سرگردانی اش را ادامه دهد .
بازی زیبای جان وین بنقش ایتن ادواردز افسر جنوبی یکی از بیاد ماندنی ترین نقش آفرینی های وین است مردی تنها و سرگردان که روح ماجراجویش در چهارچوب خانواده سکون ندارد و باید راهی شود او روح تمام مردان ماجراجوی غرب است مردانی که نمیتوانند خود را و روحشان را محبوس زن و خانواده کنند برای اینان خانواده یعنی دشتها ٬آزادی و ماجراجویی نمای نهایی فیلم جایی که همه بداخل خانه میروند این  ایتن ادواردز است که مردد در آستانه در می ایستد و بتلخی بان پشت میکند و راهی بیابان (جایی که بدان تعلق دارد) میشود او هیچ جایی در خانه ندارد .
خشونت و تلخی وین در اینکه اگر دختر را ببیند در جا ویرا میکشد در لحظه روبرو شدنش با دختر رنگ می بازد ٬ دختر با دیدن وین فرار میکند و وین وی را تعقیب میکند وقتی دختر را میگیرد به آرامی بوی میگوید :آرام باش ...
بازیگران با هنرمندی انتخاب شده اند از جان وین تا ناتالی وود٬ جفری هانتر و وارد باند همه بدرستی در جای خویش قرار دارند و فیلم را بدل بیکی از درخشان ترین آثار وسترن و یکی از بهترین آثار تاریخ سینما کرده اند(فیلم جزو ده اثر برتر سینمای جهان است)

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

بوفالو بیل



در میان قهرمانان غرب بدون تردید بوفالو بیل جایگاهی مهم دارد با نام ویلیام فردریک کودی در جوانی بدنبال ماجراجویی در دشتهای وسیع غرب راهی غرب شد در ۱۸۶۸ بعنوان محافظ دلیجان در شرکت پونی اکسپرس استخدام شد.پس از مدتی با شروع ریل گذاری سراسری آمریکا تامین گوشت مورد نیاز راه آهن را بعهده گرفت ودر مدت یکسال و نیم ۴۲۸۰ راس بوفالو را شکار کرد و به بوفالو بیل مشهور شد او و شکارچیانش روزانه بیش از ۶۰۰ بوفالو را شکار کردند و با فروش پوست انها به ثروت هنگفتی دست یافتند ٬مدتی را بعنوان پیش قراول سواره نظام گذراند و پس از آن با درجه سرهنگی در نبردهایی علیه سرخپوستان شرکت کرد سپس سیرک غرب را راه اندازی کرد و افراد سرشناس غرب را در سیرک گرد خویش جمع کرد با سفر به اروپا و نمایش با سیرکش ثروت سرشاری بدست آورد مدت۳۰ سال سرگرم اینکار بود در ۱۹۱۷ در گذشت ودر قله کوه لوک اوت در کلورادو بخاک سپرده شد.
بوفالو بیل مرد غجیبی بود از رحم و شفقت بویی نبرده بود.

۱۳۸۷ آبان ۱۰, جمعه

سرخپوستان



سرخپوستان مالک واقعی آمریکا بودند ٬با نظری بگذشته آمریکا می توان دریافت که این سفید پوستان بودند که زمینهای آبا و اجدادی سرخپوستان را تصا حب کردند در طی مدت زمان کشف آمریکا تا تشکیل دولت آمریکا و پس از آن با سرخپوستان به بدترین شکل ممکن رفتار شد .یک سفید پوست بهمان راحتی که یک پرنده را شکار میکرد یک سرخپوست را میکشت .سرخپوستان همواره میبایست بواسطه قدرت ارتش آمریکا تن به قرار دادهایی میدادند که از مفاد آن بی اطلاع بودند .
مامورین دولتی بطور شفاهی مفاد را به سرخپوستان می گفتند ولی در متن قرار داد چیز دیگری نوشته شده بود و این مورد بارها و بارها رخ داده بود .زمیتهای بکر مهاجرین آزمند را بسوی خود جلب میکرد و مهاجرین با کمک ارتش بیشتر و بیشتر بسوی غرب مهاجرت میکردند٬ سرخپوستان در ابتدا برخلاف میل خود و بعدا با تصمیمی قاطع با چنگ و دندان برای حفظ شکارگاههای خود میجنگیدند. اینان با وجودی که میدانستند قدرت سفیدپوستان را ندارند ولی با دلیری و رشادت  برای حفظ سرزمینهای آبا و اجدادی و بوفالوها با ارتش امریکا و سفید پوستان متجاوز میجنگیدند٬ تنها امید و اتکایشان روءسایشان بود دلیر مردانی چون سیتینگ بول٬ویکتوریو٬بلک کتل٬بلادی هند٬کوچیز٬ ساتانتا٬جرونیمو٬مانگاس کلرادس و...

حوادث و رخدادهای این ماجراها منجر به کشت و کشتارهایی فراوان از هر دو طرف شد  دولت مکزیک برای پوست سر هر  سرخپوست مبلغ کلانی را میپرداخت و این موضوع باعث بوجود آمدن گروههای شکار سرخپوست گشت که آنها را همچون حیوانات شکار میکردند ٬پوست سرشان را میکندند و به دولت مکزیک می فروختند .
بزرگترین نبردهای سرخپوستان یکی  شکست ارتش آمریکا بفرماندهی ژنرال کروک بود و دیگری نبرد لیتل بیگ هورن  که در آن سواره نظام هفتم آمریکا بفرماندهی ژنرال کاستر بطور کامل قتل عام شدند . در هر دو مورد ارتش آمریکا انتقام وحشتناکی گرفت .
در سالهای پایانی قرن ۱۹ سرخپوستان بطور کامل تسلیم  شده ودر قرارگاههای تعیین شده از سوی دولت آمریکا با وضع رقت انگیزی  میزیستند .امروزه نیز سرخپوستان در ردیف رنگین پوستان آمریکا جای دارند و تنها میتوانند مشاغل کم درآمد و سنگین را داشته باشند برغم پرداخت حقوق ماهانه از سوی دولت تبدیل به مشتی الکلی و ولگرد شده اند و هیچ کوششی در جهت آموزش آنها نمیشود ٬گویی حوادث غرب هنوز نیز ادامه دارد.

۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

غرب وحشی



قسمتهای غرب آمریکای تازه را مهاجرین ٬غرب وحشی مینامیدند که از غرب رشته کوههای آپالاچ در شرق شروع شده وتا سواحل اقیانوس آرام امتداد میا فت از شمال نیز از مرزهای کانادا تا شمال مکزیک گسترده شده بود سرزمینی بکر٬ زیبا و وحشی که وسوسه مهاجران تشنه ثروت را بر انگیخت وباعث هجوم مهاجرین به این سرزمین بکر و بی انتها شد که یکی از بزرگترین و حماسی ترین رخدادها ی تاریخ بوده ٬منطقه ای که حتی امروز نیز داستانهای زیادی را در سینه دارد .مهاجران با پیشروی شجاعانه به آهستگی ولی مداوم در جستجوی سرزمینهای بکر و دست نخورده در غرب پیشروی کردند.کاروان اورگون با هزاران خانواده در شمار بزرگترین مهاجرتهای تاریخ بشر است همچنین مهاجرت دسته جمعی مورمونها . کشف طلا سیل دیگری از مهاجرین را بسوی غرب روانه ساخت ٬مهاجرین شهرها را بنیان نها دند مزارع و پرورش احشام رونق گرفت و در نتیجه آن راهزنان و سارقین ظاهر شدند در برابر آنها مردان قانون قد علم کردند مهاجرین ارزش چندانی برای سرخپوستان مالکان اصلی غرب و آمریکا قایل نبودند و این حوادث ماجراهای غرب را رقم زدند.ماجراهایی که الهام بخش سینما شد و در نتیجه استقبال از این ژانر فرهنگ کابویسم گسترش پیدا کرد.
زمانی قهرمانان غرب هفت تیر کشها ٬یاغیان ٬کلانترها ٬سارقین بودند ٬برخی از سارقین چون بیلی کید ٬ جسی جیمز و... در ترانه ها و آوازهای فولکلور راه یافتند و جدال آنها با قانون داستانها را ساخت ٬غرب وحشی مجموعه ای است از :کابویها٬راه آهن٬سرخپوستان ٬ سواره نظام٬راهزنان ٬کلانترهاو... که افسانه غرب را تشکیل دادند

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

چگونه غرب تسخیر شد



چگونه غرب تسخیر شد ماجرای سه نسل از پیشگامانی است که از شرق رو به غرب آمریکا آوردند .فیلم سیل عظیمی از ستارگان هالیوود را بهمراه  دارد:اسپنسر تریسی٬کارول بیکر٬لی جی کاب٬هنری فاندا٬کارولین جونز٬کارل مالدن٬گریگوری پک ٬جورج پپارد٬رابرت پرستون٬دبای رینولدز٬جیمز استوارت٬جان وین٬ایلای والاک ریچارد ویدمارک٬والتر برنان و... همراه با چند کارگردان که هر یک بخشی از فیلم را سا خته اند: هنری هاتاوی٬جان فورد٬جورج مارشال و ریچارد تورپ کار گردانان فیلم هستند .داستان از رودخانه آغاز میشود در دشتها ادامه میابد در جنگ انفصال تبدیل به یک درام جنگی میشود و با راه آهن تمام میشود( با راه آهن که سمبل تمدن جدید است غرب وحشی تسخیر میگردد).
فیلم بی اغراق شاهکار است جان فورد بزرگ بخش جنگ انفصال و قطار را کارگردانی کرده که بگونه خود یک اثر بزرگ است درگیری انتهای فیلم در قطار بسیار پر هیجان است .فیلم صحنه های عظیمی دارد از حرکت کلک در رودخانه وحشی تا حمله سرخپوستان به کاروان مهاجرین ویا رم دادن گله بوفالو در فصل قطار و درگیری انتهای فیلم همه وهمه فیلم را تبدیل به یک وسترن تمام عیار کرده است فیلمی با لشگری انبوه از سیاهی لشگر و هزینهای بسیار گزاف ٬موسیقی متن فیلم ساخته آلفرد نیومن وکن داربی  بسیار زیباست و بخش بزرگی از موفقیت فیلم مدیون موزیک متن زیبایش است.

۱۳۸۷ مهر ۱۲, جمعه

این گروه خشن


این گروه خشن بدون تردید شاهکار سام پکین پا است فیلمی درباره پایان یک دوران ٬پایان دوران هفت تیر کشی وآغاز دوران جدید در غرب.شاید به همین علت باشد که سام پکین پا پایک و دارودسته اش را رو در روی راه آهن قرار می دهد و این راه آهن است که آنها را تعقیب میکند و آنها چاره ای جز فرار به مکزیک ندارند.
این گروه خشن داستان مردان سوخته است انسانهایی که به پایان راه خود رسیده اند٬قدرت تطبیق با زمان را ندارند و از سویی هویتشان را هم در معرض نابودی می بینند چاره ای جز ادامه راهشان ندارند با وجودی که میدانند سرانجامشان نابودی است .گفتگوی ویلیام هولدن و ارنست بورگناین گویای تمام و کمال این موضوع است٬درآن صحنه بورگناین در ادامه توضیح هولدن می گوید :پایک٬ما چی ما از زندگیمون عبرت گرفتیم و هولدن بتلخی می گوید :نمی دونم خدا کنه گرفته باشیم و جواب بورگناین توصیف دقیق گروه است که می گوید :پایک منم مثل تو چاره دیگه ای ندارم .
مردانی نامید و درمانده که سرانجام دست به نوعی خودکشی دست جمعی می زنند صحنه ابتدایی فیلم که در آن همزمان با ورود گروه خشن به شهربچه ها مورچه ها را بجان عقربها می اندازند نشان دهنده سر انجام گروه است برای نجات دوست دربندشان (خییم سانچز)بدل دشمن میروند و همگی کشته میشوند٬ در انتها از گروه خشن پیرترین آنها(ادموند اوبراین) است که زنده می ماند جالب اینکه جوانترین عضو گروه که زودتر از همه کشته شد نوه پیر مرد است فیلم با خنده بچه ها شروع و در پایان با خنده گروه خشن پایان می یابد.شاید این گروه خشن مرثیه ای برای دوران وسترن باشد فیلمی که پکین پا آنرا تمام وکمال وبا شرکت دوستانش ساخت آنگونه که می خواست ٬شاید برای همین باشد که در وسترن نام من هیچکس ساخته تونینو والری هیچکس در قبرستان رو به هنری فاندا قبری را نشان می دهد و با اشاره بنام روی صلیب می گوید سام پکین پا یه زمان اسم بزرگی بود...هنوز هم نام بزرگی است بیاد همه آن مردان خشن و...سام پکین پا.

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

ماجرای نیمروز


بدون تردید ماجرای نیمروز یکی از بهترین آثار وسترن تاریخ سینماست و یکی از شاهکارهای فرد زینه مان. داستان کلانتری است که باید یکه و تنها در برابر دشمنانش بایستد.داستان در ۱:۳۰ اتفاق می افتد و درست در ساعت ۱۲ به اوج خود میرسد.
فیلم از خبر آزادی یک راهزن که کلانتر در گذشته او را دستگیر کرده آغاز میشود وبا ورود همدستان راهزن به شهر که منتظر ورود وی به شهر هستند تا به مصاف کلانتر شهر بروند داستان کلید میخورد.کلانتر که درست در همان روز عروسی کرده و قرار است با عروس به ماه عسل برود ناچار به نرفتن میشود و بنا به وظیفه در شهر می ماند و فرار نمیکند از مردم شهر برای مقابله با یاغیان کمک میخواهد ولی هیچکس او را در این موقعیت دشوار یاری نمیکند حتی معاونش هم استعفا میدهد و هیچکس حتی دوستان کلانتر نیز حاضر به کمکش نیستند ٬از سوی دیگر همسر جوانش هم میخواهد او را ترک کند و در انتها این خود کلانتر است که باید تک و تنها در برابر قانون شکنان بایستد.صحنه ای از فیلم که در آن گاری کوپر یکه و تنها در میان خیابان تف دیده ایستاده و نا امیدانه اطراف را نگاه میکند بسیار تکان دهنده است ضرباهنگ فیلم که همراه با نمایش ساعت است بسیار گیرا است موسیقی فیلم با صدای اوربانا لجایو با آواز ترکم مکن بسیار گیراست
... سرانجام این مارشال است که بر قانون شکنان پیروز میشود آنهم بیاری همسر جوانش در صحنه پایانی مارشال ستاره حلبی اش را از سینه بر میدارد و با نگاه معنا داری بزمین می اندازد
فیلم دومین اسکار گاری کوپر را برایش بارمغان آورد و بهترین موسیقی متن و بهترین آواز

۱۳۸۷ تیر ۱۶, یکشنبه

جان وین


جان وین بدون شک یک ستاره است او را تنها با آثار وسترنش میشناسند کمتر کسی اورا با شنهای ایووجیما، باد وحشی را درو کن، کارآگاه مک کیو یا کلاه سبزها می شناسد ، او سمبل سینمای وسترن است فراتر از هر نامی در این ژانر میدرخشد عده ای نام او را مترادف با وسترن و وسترن را مترادف با آمریکا میدانند شاید بهمین دلیل باشد که عده ای سیاستهای آمریکا را سیاستهای جان وینی مینامند، در ایران در زمان دولت اصلاحات وزیر دفاع وقت در توصیف سیاستهای نومحافظه کاران کاخ سفید گفته بود: ((بوش فکر می کند دنیا تگزاس و او جان وین است.)) براستی دلیل این مقیاسها در چیست؟ چرا او را سمبل کابوییسم می دانند؟ دیگرانی هم هنرپیشه وسترن بوده اند قدیمی تر از او و شاید با صلابت تر از او تام میکس، باک جونز، کلایتون مور، گاری کوپر، راندولف اسکات همه و همه آثار بیشمار وسترن دارند، کلینت ایست وود سمبل قهرمان مدرن بدون اخلاق سینمای وسترن است ولی هیچ یک مانند وین سمبل سینمای وسترن نشدند. شیوه بازیگریش، راه رفتنش، اسب سوار شدنش و خشونتش مختص خودش بود بسیاری از شاهکارهای سینمای وسترن حاصل همکاری وین با بزرگان تاریخ سینماست آثاری چون: دلیجان - دختری با روبان زرد - جویندگان - سواره نظام - ریوگرانده - ریوبراوو - شهامت واقعی و ...
حضورش در فیلم های وسترن نقش عمده ای در فروش فیلم داشت گویی بار کل فیلم بر دوش او بود. در ایران او را با صدای مرحوم ایرج دوستدار می شناسند در واقع سبک گویش مرحوم دوستدار نقش عمده ای در شناخت و تثبیت جان وین در ایران داشت، یادشان گرامی ...

۱۳۸۷ تیر ۱۴, جمعه

سرجیو لیونه


سرجیو لیونه، وسترن اسپاگتی، انیو موریکونه این سه نام بطرز عجیبی با هم گره خورده اند، لیونه استاد این سبک است هماهنگی وهمکاری او و موریکونه شگفت آور است موسیقی موریکونه بسیار زیبا حال و هوای صحنه های فیلمهای لیونه را منتقل میکند آن شهرهای کثیف و خاک آلود، بیابانهای تفدیده، جدالهای مرگبار همه وهمه در موسیقی جادویی موریکونه جمع شده اند .
همکاری این دو برای دوستداران ژانر وسترن آثاری خاطره آمیز را خلق کرد همکاریی که ماورای یک کار بود و گویی این دو به یک درک متقابل از افکار یکدیگر رسیدند. لیونه در سینمای وسترن جاودان شد و موریکونه هم .