۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

ماجرای نیمروز


بدون تردید ماجرای نیمروز یکی از بهترین آثار وسترن تاریخ سینماست و یکی از شاهکارهای فرد زینه مان. داستان کلانتری است که باید یکه و تنها در برابر دشمنانش بایستد.داستان در ۱:۳۰ اتفاق می افتد و درست در ساعت ۱۲ به اوج خود میرسد.
فیلم از خبر آزادی یک راهزن که کلانتر در گذشته او را دستگیر کرده آغاز میشود وبا ورود همدستان راهزن به شهر که منتظر ورود وی به شهر هستند تا به مصاف کلانتر شهر بروند داستان کلید میخورد.کلانتر که درست در همان روز عروسی کرده و قرار است با عروس به ماه عسل برود ناچار به نرفتن میشود و بنا به وظیفه در شهر می ماند و فرار نمیکند از مردم شهر برای مقابله با یاغیان کمک میخواهد ولی هیچکس او را در این موقعیت دشوار یاری نمیکند حتی معاونش هم استعفا میدهد و هیچکس حتی دوستان کلانتر نیز حاضر به کمکش نیستند ٬از سوی دیگر همسر جوانش هم میخواهد او را ترک کند و در انتها این خود کلانتر است که باید تک و تنها در برابر قانون شکنان بایستد.صحنه ای از فیلم که در آن گاری کوپر یکه و تنها در میان خیابان تف دیده ایستاده و نا امیدانه اطراف را نگاه میکند بسیار تکان دهنده است ضرباهنگ فیلم که همراه با نمایش ساعت است بسیار گیرا است موسیقی فیلم با صدای اوربانا لجایو با آواز ترکم مکن بسیار گیراست
... سرانجام این مارشال است که بر قانون شکنان پیروز میشود آنهم بیاری همسر جوانش در صحنه پایانی مارشال ستاره حلبی اش را از سینه بر میدارد و با نگاه معنا داری بزمین می اندازد
فیلم دومین اسکار گاری کوپر را برایش بارمغان آورد و بهترین موسیقی متن و بهترین آواز

هیچ نظری موجود نیست: