۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

بیلی کید




ویلیام بانی که بعلت قیافه بچگانه اش به بیلی کید مشهور شده بود فرزند زمینداری بود که از زمینش نقره استخراج میکرد با کشته شدن پدرش مادربرای تامین مخارجشان به ظرفشویی یک بار در سیلور سیتی مشغول شد بیلی در ۱۲ سالگی اولین قتل خود را انجام داد و کسی را کشت که بمادرش توهین کرده بود .سپس از شهر گریخت ودر حوالی لینکلن کانتی باستخدام تیم استال گله دار اینگلیسی در آمد محبت تیم و دخترش به بیلی باعث وابستگی شدید وی به این خانواده شد و بیلی که در طول زندگیش محبتی از کسی ندیده بود آنان را میپرستید .
روزی دزدان احشام در نبود بیلی و دوستش که برای کاری به شهررفته بودند به مزرعه حمله کرده تیم استال و دخترش را بقتل رساندند ٬این حادثه جوان عاصی را به سرحد جنون رساند با دوستانش به تعقیب دزدان پرداخت و آنان را در لینکلن کانتی یافت در یکی از خونین ترین درگیریهای تاریخ آمریکا که به جدال لینکلن کانتی مشهور است بیلی و دوستانش تمام دزدان احشام را کشتند و متواری شدند از آن پس بیلی بطرز جدی تحت پیگرد قرار گرفت .
دوست نزدیکش پت گارت که از او جدا شده بود کلانتر شده و بتعقیب او پرداخت و توتنست او را دستگیر کند اما بیلی با کمک یک زن بدکاره با کشتن نگهبانان از زندان گریخت در راه فرار یک زمیندار را که کودکی سیاه پوست را شلاق میزد بقتل رساند و به مکزیک گریخت ٬پت گارت با گروه تعقیب بسوی مکزیک رفتند و سر انجام وی را در آنجا بقتل رساندند .
بیلی کید هنگام مرگ ۲۱ سال داشت و درست ۲۱ تن را بقتل رسانده بود ٬اخلاق خوب و مهربانی اش او را بیکی از محبوب ترین جنایتکاران غرب تبدیل کرده بود و تا سالها قوانین حاکم بر سینمای امریکا اجازه ساختن فیلمی واقعی در باره او را نمیداد .زندگی او آنچنان در هاله ای از افسانه پیچیده شده که به ادبیات فلکولور غرب نیز راه یافته ٬برنارد شاو برای او یک نمایشنامه ٬پوچینی یک اپرا و آرون کوپلاند یک باله در باره او نوشته اند شاید اگر جامعه اندکی با او مهربان بود او هرگز یاغی نمیشد ازبازیگرانی که نقش او را در سینما ایفا کرده اند میتوان جانی مک براون٬روی راجرز٬رابرت تیلور٬جک بوتل٬پل نیومن٬کریس کریستوفرسن و امیلیو استه وز را نام برد

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

جدال در آفتاب



کینگ ویدور جدال در آفتاب را یک سوپر وسترن میدانست.فیلم تمام خمیر مایه های یک وسترن را دارد در حقیقت کلکسیونی از رویدادهای وسترن است .فیلم داستان دختر دورگه ای (جنیفر جونز) است که پدرش مادر بدکاره و سرخپوستش را میکشد و به اعدام محکوم میشود. پدر از دخترش میخواهد که نزد دختر عموی محبوب دوران جوانی اش (لیلین گیش) برود ٬سناتور ثروتمند (بایمور) از دختر دورگه متنفر است و پسر شرورش (گریگوری پک) را بیش از پسر وکیل و جنتلمنش (جوزف کاتن) دوست دارد ٬با ورود دختر هر دو برادر به نوعی بوی علاقمند میشوند .ولی این پسر شرور است که دختر را بدست می آورد.با دخالت پسر بزرگ در حریان کشیدن راه آهن از زمینهای پدرش ٬پدر او را ترد میکند پسر شرور مزرعه دار شریفی را که میخواهد با دختر ازدواج کند را میکشد و فراری میشود .پس از مرگ مادر خانواده پسر بزرگتر که با دختر مدیر راه آهن ازدواج کرده دختر را بنزد خود در شهر میبرد برادر شرور بشهر میرود و برادرش را در یک دویل زخمی میکند ٬دختر عصبانی بتعقیب وی میپردازد ودر صخره ای او را مییابد آنها بسوی یکدیگر تیر اندازی میکنند و سرانجام در آغوش یکدیگر جان میسپارند .
فیلمبردتری فیلم بسیار عالی است برای نمونه در صحنه ای که سناتور ناتوان در بالای تپه غروب خورشید را مینگرد و افسوس همسر از دست رفته و پسر متوار ی شده و پسر ارشدش را که زخمی است میخورد آشکارا اضمحلال قدرتش در پس زمینه ای از غروب بتصور می آید .
در صحنه ای که سناتور خشمگین و افرادش رو در روی راه آهن و سواره نظام آمریکا ایستاده اند آشکارا قدرت سناتور زمیندار برابر با ارتش آمریکا میشود و سناتور با دیدن پرچم آمریکا می گوید : من زیر این پرچم جنگیدم حالا بروش اسلحه نمی کشم .
در جایی که پسر بزرگتر دختر تازه از راه رسیده را به خانه میبرد در ابتدای ورود به زمینهای پدرش میگوید: (( از اینجا ببعد همه چی مال سناتوره اون حتی علامتش رو روی پسراش خم زده)) وبه علامت روی چکمه اش اشاره میکند.
فیلمبرداری زیبای فیلم٬ موسیقی موثر دیمیتری تیومکین ٬کارگردانی عالی کینگ ویدور و بازی درخشان بازیگران همه و همه با هم یکی از زیباترین و ماندگارترین فیلم وسترن سینمارا رقم زده است.

۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

راه آهن



سرزمین پهناور آمریکا همواره نیاز به راه آهن سراسری را احساس میکرد در ابتدا این کار توسط گاریهای گاوی انجام میشد که آن را شرکت راسل ٬میجر تاسیس کرد که این شرکت کالاها را بین سان جو در میسوری و سانفرانسیسکو حمل میکرد٬ این مسیر را ۲ ماهه طی میکردند .در همان دوران شرکت جان باترفیلد اولین خط کالسکه رانی را تاسیس کرد که ۶ اسب انرا میکشیدند و مرسولات را طی چند هفته بمقصد میرساندند همین شرکت بعدها پست اکسپرس را تاسیس کرد و آنرا پونی اکسپرس نامید که بسته های پست را سوارکاران میبردند آنها مردانی شجاع و بی باک بودند که تمامی خطرات را بجان میخریدند و مرسولات را ۹ روزه واز فاصله ۳۰۰۰ کیلومتری بمقصد میرساندند.
در خلال جنگهای انفصا ل ابراهام لینکلن ریس جمهور قانون راه آهن را امضا کرد و کنترات احداث راه آهن بدو شرکت بزرگ تفویض شد شرکت یونیون پاسیفیک از شرق بسمت غرب و شرکت سانترال پاسیفیک از غرب بسوی شرق کار احداث راه آهن سراسری را در پیش گرفتند در خلال احداث راه آهن این دو شرکت با موانع بسیاری روبرو بودند خطرناک ترین قسمت انجایی بود که میبایست از زمینهای سرخپوستان بگذرند اینان مجبور بودند با سرخپوستان بجنگند این دو شرکت برای کار از کارگران ارزان قیمت چینی استفاده میکردند و بسیاری از این کارگران در جریان احداث راه آهن کشته شدند ولی برای مالکان دو شرکت جان چند کارگرچینی ارزشی نداشت سرانجام دو شرکت در تاریخ ۱۰ مه ۱۸۶۹ در پرومونتوری ایالت یوتا بهم رسیدند و خط آهن سراسری امریکا را تکمیل کردند للاند استانفورد رییس شرکت سانترال پاسیفیک در محل تلاقی یک میخ طلایی بزمین کوبید .سرخپوستان کناره گیری حیرت آوری از راه آهن داشتند و آنرا اسب آهنی مینامیدند .
کشیدن راه آهن زمینه ساز اصلی تسخیر غرب بود ودر اکثر فیلمها به این موضوع پرداخته شده است در فیلم روزی روزگاری در غرب ساخته لیونه آمدن راه آهن توام با رفتن هفت تیر کش داستان است ویا در فیلم این گروه خشن مردان ماجراجو و نا آرام تحت تعقیب راه آهن قرار دارند از دیگر فیلمهای وسترنی که راه اهن در ان نقشی کلیدی دارد میتوان به: آخرین قطار گانهیل٬قطار ۳:۱۰ به یوما٬یونیون پاسیفیک و شاهکار بی نظیر فورد اسب آهنی را نام برد.

۱۳۸۷ آبان ۲۷, دوشنبه

هفت دلاور



هفت دلاور ساخته جان استرجس یکی از وسترنهای کلاسیک سینما ست ٬فیلم برداشتی از ۷ سامورایی استاد است با اندکی تغییر خط اصلی داستان هفت سامورایی حفظ شده است ترکیب این ۷ نفر و کاراکترشان بسیار جا لب است
۱.کریس(یول براینر )هفت تیرکش با تجربه و خونسرد گروه و رهبر گروه است با آن سر تراشیده و لباس یکدست مشکی بیشتر به اسطوره ها شباهت دارد .
۲.وین (استیو مک کویین )او نیز مانند کریس هفت تیرکش ماهری است و مانند او سرد و گرم چشیده است که این تجربه را بر خلاف کریس با شوخ طبعی توام کرده است جمله اش در جواب کالورا رییس راهزنان شنیدنی است که دلیل آمدنشان را می گوید: تو شهرمون یه روز یه مردی با لباس پرید رو کاکتوس وقتی دلیل رو پرسیدن گفت: تو اون لحظه بهترین کاری بود که به فکرم رسید .
۳.بریت (جیمز کابرن) هفت تیرکش کم حرف و بسیار خونسرد که مهارتش در استفاده از کارد است صحنه مرگش در حالی که کاردش را پرتاب میکند بسیار تلخ است.
۴.اریلی/برناردو(چارلز برانسون) او را در ابتدای فیلم بنام اریلی میشناسیم ولی در لحظه ای که بچه ها صدایش میکنند روشن میشود که نام واقعی اش برناردو است و دو رگه مکزیکی است  بظاهر انسانی خشن است ولی معلوم میشود که این خشونت نقابی بر ظاهر مهربانش است.
۵.چیکو (هورست بوخهولتس) جوان روستایی و پر شر و شور که ماجراجوست در ابتدا وانمود میکند که بسیار زبر دست است ولی معلوم میشود اینطور نیست او آمیزه ای است از دو شخصیت ۷ سامورایی کیکوچیو و کاتسو شیرو
۶.رابرت وان (لی) شخصیت الکلی تنها و درگیر فیلم است در ابتدای فیلم فقرش آشکار میشود که در انبار اطاق گرفته است در صحنه ای در مورد دشمن میگوید که هفت تیر کش دشمنی ندارد چون دشمنش زنده نمیماند همان شب از کابوس از خواب میپرد و اعتراف میکند که همواره از دست دشمنانش گریخته است لحظه مرگش نوعی خودکشی و خود ویرانگری است.
۷.هری لاک (براد دکستر)از ابتدا نسبت به نیت کریس شک داشت و تلاش کریس برای اغنایش در جهت اینکه در اینکار سودی نهفته نیست بیفایده است او حتی از روستاییان نیز در مورد طلا و معدن نقرع سوال میکند در انتهای فیلم سوار بر اسب بدل دشمن می تازد لحظه مرگش شاهکار فیلم است کریس برای اینکه او در آرامش بمیرد بدروغ از نیم میلیون دلار سهم او میگوید و پس از مرگش از جسد او عذر میخواهد.
۸.کالورا (ایلای والاک) کالورا رییس راهزنان مکزیکی است و جزو ۷ دلاور نیست رییس راهزنان است شخصیتی است شکاک بد بین و بی رحم که طنز خاصی در رفتارش دارد لحظه مرگش که با حیرت به کریس میگوید: (( برگشتی ؟ ِآدمی مثل تو؟ ...چرا؟))  و میمیرد  بسیار دیدنی است.
هفت دلاور با این ترکیب جاودان شد موسیقی المر برنستاین نامزد اسکار شد .نکته جالب این بود که کوروساوا پس از دیدن فیلم یک شمشیر سامورایی به استرجس هدیه کرد.
بیاد هفت سامورایی و همه آن مردان بزرگ و دلاور...

۱۳۸۷ آبان ۱۷, جمعه

جویندگان



جویندگان شاه بیت آثار جان فورد است یک وسترن بی نظیر با فیلم برداری شگفت انگیز وینتون سی هاچ و موسیقی مکس استا ینر ٬فیلم درباره یک افسر کنفدراسیون (جنوب) است که پس از جنگ نزد خانواده اش باز میگردد ٬خانواده اش توسط سرخپوستان قتل عام شده و دختر کوچکشان را سرخپوستان دزدیده اند افسر جنوبی و فرزند خوانده برادرش راهی جستجویی طولانی و خطرناک برای یافتن دختر میشوند ودر نهایت با یافتن سرخپوستان و کشتن رباینده دختر ٬ دختر را که بزرگ شده نجات میدهند و بنزد دوستانشان باز میگردند ولی جایی برای افسر جنوبی نیست و او میرود تا سرگردانی اش را ادامه دهد .
بازی زیبای جان وین بنقش ایتن ادواردز افسر جنوبی یکی از بیاد ماندنی ترین نقش آفرینی های وین است مردی تنها و سرگردان که روح ماجراجویش در چهارچوب خانواده سکون ندارد و باید راهی شود او روح تمام مردان ماجراجوی غرب است مردانی که نمیتوانند خود را و روحشان را محبوس زن و خانواده کنند برای اینان خانواده یعنی دشتها ٬آزادی و ماجراجویی نمای نهایی فیلم جایی که همه بداخل خانه میروند این  ایتن ادواردز است که مردد در آستانه در می ایستد و بتلخی بان پشت میکند و راهی بیابان (جایی که بدان تعلق دارد) میشود او هیچ جایی در خانه ندارد .
خشونت و تلخی وین در اینکه اگر دختر را ببیند در جا ویرا میکشد در لحظه روبرو شدنش با دختر رنگ می بازد ٬ دختر با دیدن وین فرار میکند و وین وی را تعقیب میکند وقتی دختر را میگیرد به آرامی بوی میگوید :آرام باش ...
بازیگران با هنرمندی انتخاب شده اند از جان وین تا ناتالی وود٬ جفری هانتر و وارد باند همه بدرستی در جای خویش قرار دارند و فیلم را بدل بیکی از درخشان ترین آثار وسترن و یکی از بهترین آثار تاریخ سینما کرده اند(فیلم جزو ده اثر برتر سینمای جهان است)

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

بوفالو بیل



در میان قهرمانان غرب بدون تردید بوفالو بیل جایگاهی مهم دارد با نام ویلیام فردریک کودی در جوانی بدنبال ماجراجویی در دشتهای وسیع غرب راهی غرب شد در ۱۸۶۸ بعنوان محافظ دلیجان در شرکت پونی اکسپرس استخدام شد.پس از مدتی با شروع ریل گذاری سراسری آمریکا تامین گوشت مورد نیاز راه آهن را بعهده گرفت ودر مدت یکسال و نیم ۴۲۸۰ راس بوفالو را شکار کرد و به بوفالو بیل مشهور شد او و شکارچیانش روزانه بیش از ۶۰۰ بوفالو را شکار کردند و با فروش پوست انها به ثروت هنگفتی دست یافتند ٬مدتی را بعنوان پیش قراول سواره نظام گذراند و پس از آن با درجه سرهنگی در نبردهایی علیه سرخپوستان شرکت کرد سپس سیرک غرب را راه اندازی کرد و افراد سرشناس غرب را در سیرک گرد خویش جمع کرد با سفر به اروپا و نمایش با سیرکش ثروت سرشاری بدست آورد مدت۳۰ سال سرگرم اینکار بود در ۱۹۱۷ در گذشت ودر قله کوه لوک اوت در کلورادو بخاک سپرده شد.
بوفالو بیل مرد غجیبی بود از رحم و شفقت بویی نبرده بود.